عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۸۴۷: ترسا بچهای دیشب در غایت ترسایی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ترسا بچه ای دیشب در غایت ترسایی دیدم به در دیری چون بت که بیارایی زنار کمر کرده وز دیر برون جسته طرف کله اشکسته از شوخی و رعنایی چون چشم و لبش دیدم صد گونه بگردیدم ترسا بچه چون دیدم بی توش و توانایی آمد بر من سرمست زنار و می اندر دست اندر بر من بنشست گفتا اگر از مایی امشب بر ما باشی تاج سر ما باشی ما از تو بیاساییم وز ما تو بیاسایی از جان کنمت خدمت بی منت و بی علت دارم ز تو صد منت کامشب بر ما آیی رفتم به در دیرش خوردم ز می عشقش در حال دلم دریافت راهی ز هویدایی عطار ز عشق او سرگشته و حیران شد در دیر مقیمی شد دین داد به ترسایی عطار نیشابوری