عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۷۸۰: دوش سرمست به وقت سحری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش سرمست به وقت سحری می شدم تا به بر سیم بری تیز کرده سر دندان که مگر بربایم ز لب او شکری چون ربودم شکری از لب او بنشستم به امید دگری جگرم سوخت که از لعل لبش شکری می نرسد بی جگری گاهگاهی شکری می دهدم بر سر پای روان در گذری زین چنین بوسه چه در کیسه کنم وای از غصهٔ بیدادگری زان همه تنگ شکر کو راهست از قضا قسم من آمد قدری تا خبر یافته ام از شکرش نیست از هستی خویشم خبری کارم از دست شد و کار مرا نیست چون دایره پایی و سری وقت نامد که شوم جملهٔ عمر همچو نی با شکری در کمری ماه رویا دل عطار بسوخت مکن و در دل او کن نظری عطار نیشابوری