عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۶۷۴: ای صبا گر بگذری بر زلف مشک افشان او
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای صبا گر بگذری بر زلف مشک افشان او همچو من شو گرد یک یک حلقه سرگردان او منت صد جان بیار و بر سر ما نه به حکم وز سر زلفش نشانی آر ما را زان او گاه از چوگان زلفش حلقهٔ مشکین ربای گاه خود را گوی گردان در خم چوگان او خوش خوش اندر پیچ زلفش پیچ تا مشکین کنی شرق تا غرب جهان از زلف مشک افشان او نی خطا گفتم ادب نیست آنچه گفتم جهد کن تا پریشانی نیاید زلف عنبرسان او گر مرا دل زنده خواهی کرد جامی جانفزای نوش کن بر یاد من از چشمهٔ حیوان او گر تو جان داری چه کن بر کن به دندان پشت دست چون ببینی جانفزایی لب و دندان او گو فلانی از میان جانت می گوید سلام گو به جان تو فرو شد روز اول جان او جان او در جان تو گم گشت و دل از دست رفت درد او از حد بشد گر می کنی درمان او چون رسی آنجا اجازت خواه اول بعد از آن عرضه کن این قصهٔ پر درد در دیوان او چشم آنجا بر مگیر از پشت پای و گوش دار ورنه حالی بر زمین دوزد تو را مژگان او هرچه گوید یادگیر و یک به یک بر دل نویس تا چنان کو گفت برسانی به من فرمان او چند گریی ای فرید از عشق رویش همچو شمع صبح را مژده رسان از پستهٔ خندان او عطار نیشابوری