عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۵۲۹: ترسا بچهای کشید در کارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ترسا بچه ای کشید در کارم بربست به زلف خویش زنارم پس حلقهٔ زلف کرد در گوشم یعنی که به بندگی ده اقرارم در بندگیش نه هندوم بدخوی هستم حبشی که داغ او دارم پروانهٔ او شدم که هر ساعت در جمع چو شمع می کشد زارم شاید که کشد چو هست عیسی دم کز معجزه زنده کرد صد بارم او یوسف عالم است در خوبی من دست و ترنج پیش او دارم هرگز نایم ز بار او بیرون کز عشق نهاد صاع در بارم زان روز که درد عشق او خوردم مانده است گرو به درد دستارم دی ساکن کنج صومعه بودم وامروز ز ساکنان خمارم چون دانم داد شرح حال خود فی الجمله نه کافرم نه دین دارم کو در عالم کسی که برهاند یکباره ز ناکسی عطارم عطار نیشابوری