ملا مسیح پانی پتی
رامایانا | رام و سیتا
خلاصی یافتن اهلیا زن گوتم که به دعای شوهر سنگ شده بود از قدم مبارك رام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چنین تا بر در دیری رسیدند بتی افتاده اندر خاك دیدند به خواری و خس و خاشاك گمنام چنان اکنون بتان در شهر اسلام نه چون دیگر بتان سنگین بنا بود زنی گوت م رکیشر اهلیا بود به جرم آنکه با اندر زنا کرد برای مسخ او زاهد دعا کرد اجابت شد دعای صدق درویش همه تن سنگ شد همچون دل خویش به میعادی که چون رام آید اینجا شود باز آدمی آن سنگ خارا ندانسته قدم زد رام بر وی بهاران دید سر زد سبزة وی بت سنگین، بت سیمین بدن شد شکفته چون گل و دیرش چمن شد چو دیدش رام در لب کرده خنده مسیحا مرده ای را ساخت زنده به حیرانی صنم در حور زن دید که بی آیینه نقش خویشتن دید در آن غیرت چو گل در دست پژمرد که از خود هم به جانان رشک می برد خزید اندر کنار و کرد فریاد که می ترسم ز آسیب پریزاد جواب آن کنایت بی تکلم کفایت کرد رام از یک تبس م نرنجد تا ز غیرت دلستانش به زودی داد رخصت همچو جانش هم آغوش صنم شد باز در دشت که سازد دشت را خوشتر ز گلگشت ملا مسیح پانی پتی