عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۲۸۰: سرمست به بوستان برآمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سرمست به بوستان برآمد از سرو و ز گل فغان برآمد با حسن نظارهٔ رخش کرد هر گل که ز بوستان برآمد نرگس چو بدید چشم مستش مخمور ز گلستان برآمد چون لاله فروغ روی او یافت دلسوخته شد ز جان برآمد سوسن چو ز بندگی او گفت آزاده و ده زبان برآمد بگذشت به کاروان چو یوسف فریاد ز کاروان برآمد از شیرینی خندهٔ اوست هر شور که از جهان برآمد وز سر تیزی غمزهٔ اوست هر تیر که از کمان برآمد کردم شکری طلب ز تنگش از شرم رخش چنان برآمد کز روی چو گلستانش گویی صد دستهٔ ارغوان برآمد خورشید رخ ستاره ریزش از کنگرهٔ عیان برآمد از یک یک ذرهٔ دو عالم ماهی مه از آسمان برآمد در خود نگریستم بدان نور نقشیم به امتحان برآمد یک موی حجاب در میان بود چون موی تنم از آن برآمد در حقه مکن مرا که کارم زان حقهٔ درفشان برآمد از هر دو جهان کناره کردم اندوه تو از میان برآمد هر مرغ که کرد وصفت آغاز آواره ز آشیان برآمد زیرا که به وصفت از دو عالم آوازهٔ بی نشان برآمد در وصف تو شد فرید خیره وز دانش و از بیان برآمد عطار نیشابوری