عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۱۷۲: بودی که ز خود نبود گردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بودی که ز خود نبود گردد شایستهٔ وصل زود گردد چوبی که فنا نگردد از خود ممکن نبود که عود گردد این کار شگرف در طریقت بر بود تو و نبود گردد هرگه که وجود تو عدم گشت حالی عدمت وجود گردد ای عاشق خویش وقت نامد کابلیس تو در سجود گردد دل در ره نفس باختی پاک تا نفس تو جفت سود گردد دل نفس شد و شگفتت آید گر یک علوی جهود گردد هر دم که به نفس می برآری در دیدهٔ دل چو دود گردد بی شک دل تو از آن چنان دود کوری شود و کبود گردد عطار بگفت آنچه دانست باقی همه بر شنود گردد عطار نیشابوری