عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۱۵۱: چون نظر بر روی جانان اوفتاد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون نظر بر روی جانان اوفتاد آتشی در خرمن جان اوفتاد روی جان دیگر نبیند تا ابد هر که او در بند جانان اوفتاد ذره ای خورشید رویش شد پدید ولوله در جن و انسان اوفتاد جان انس از شوق او آتش گرفت پس از آنجا در دل جان اوفتاد کرد تاوان بی رخ او آفتاب لاجرم در قید تاوان اوفتاد هر که مویی سرکشید از عشق او بی سر آنجا چون گریبان اوفتاد هر کجا نقش نگاری پای بست تا ابد در دست رضوان اوفتاد وانکه را رنگی و بویی راه زد در حجاب سخت خذلان اوفتاد چون وصالش دانه ای بر دام بست مرغ دل در دام هجران اوفتاد بی سر و بن دید عاشق راه او بی سر و بن در بیابان اوفتاد راز عشقش عالمی بی منتهاست ظن مبر کین کار آسان اوفتاد تا به کلی بر نخیزی از دو کون محرم این راز نتوان اوفتاد چون رهی بس دور و بس دشوار بود لاجرم عطار حیران اوفتاد عطار نیشابوری