عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۱۰۰: شمع رویت را دلم پروانهای است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شمع رویت را دلم پروانه ای است لیک عقل از عشق چون بیگانه ای است پر زنان در پیش شمع روی تو جان ناپروای من پروانه ای است بر سر موی است جان کز دیرگاه یک سر موی توام در شانه ای است زلف تو زنار خواهم کرد از آنک هر شکن از زلف تو بتخانه ای است واندران بتخانه درد عشق را جان خون آلود من پیمانه ای است وصل تو گنجی است پنهان از همه هر که گوید یافتم دیوانه ای است در خرابات خرابی می روم زانکه گر گنجی است در ویرانه ای است مرغ آدم دانهٔ وصل تو جست لاجرم در بند دام از دانه ای است خفته ای کز وصل تو گوید سخن خواب خوش بادش که خوش افسانه ای است وصلت آن کس یافت کز خود شد فنا هر که فانی شد ز خود مردانه ای است گر مرا در عشق خود فانی کنی باقیت بر جان من شکرانه ای است بیدقی عطار در عشق تو راند گر به فرزینی رسد فرزانه ای است عطار نیشابوری