عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۴۸: این گره کز تو بر دل افتادست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
این گره کز تو بر دل افتادست کی گشاید که مشکل افتادست ناگشاده هنوز یک گرهم صد گره نیز حاصل افتادست چون نهد گام آنکه هر روزیش سیصد و شصت منزل افتادست چون رود راه آنکه هر میلش ینزل الله مقابل افتادست چونکه از خوف این چنین شب و روز عرش را رخت در گل افتادست من که باشم که دم زنم آنجا ور زنم زهر قاتل افتادست هست دیوانه ای علی الاطلاق هر که زین قصه غافل افتادست عقل چبود که صد جهان آتش نقد در جان و در دل افتادست فلک آبستن است این سر را زان بدین سیر مایل افتادست همچو آبستنان نقط بر روی می رود گرچه حامل افتادست نیست آگاه کَس اَزین سِرّ زانک بیشتر خلق غافل افتادست قعر دریا چگونه داند باز آن کسی کو به ساحل افتادست گر رجوعی کند سوی قعرش گوهری سخت قابل افتادست ور کند حبس ساحلش محبوس در مضیق مشاغل افتادست هست در معرض بسی گرداب هر که را این مسایل افتادست خاک آنم که او درین دریا ترک جان گفته کامل افتادست هر که صد بحر یافت بس تنها قطره ای خرد مدخل افتادست جان عطار را درین دریا نفس تاریک حایل افتادست عطار نیشابوری