عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۱۱: ای عجب دردی است دل را بس عجب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای عجب دردی است دل را بس عجب مانده در اندیشهٔ آن روز و شب اوفتاده در رهی بی پای و سر همچو مرغی نیم بسمل زین سبب چند باشم آخر اندر راه عشق در میان خاک و خون در تاب و تب پرده برگیرند از پیشان کار هر که دارند از نسیم او نسب ای دل شوریده عهدی کرده ای تازه گردان چند داری در تعب برگشادی بر دلم اسرار عشق گر نبودی در میان ترک ادب پر سخن دارم دلی لیکن چه سود چون زبانم کارگر نی ای عجب آشکارایی و پنهانی نگر دوست با ما، ما فتاده در طلب زین عجب تر کار نبود در جهان بر لب دریا بمانده خشک لب اینت کاری مشکل و راهی دراز اینت رنجی سخت و دردی بوالعجب دایم ای عطار با اندوه ساز تا ز حضرت امرت آید کالطرب عطار نیشابوری