عطار نیشابوری
بیان وادی حیرت
مادری که بر خاک دختر میگریست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مادری بر خاک دختر می گریست راه بینی سوی آن زن بنگریست گفت این زن برد از مردان سبق زانک چون ما نیست و می داند به حق کز کدامین گم شده ماندست دور وز که افتادست زین سان نا صبور فرخ او چون حال می داند که چیست داند او تا بر که می باید گریست مشکل آمد قصهٔ این غم زده روز و شب بنشسته ام ماتم زده نه مرا معلوم تا در درد کار بر که می گریم چو باران زار زار من نه آگاهم چنین گریان شده کز که دور افتاده ام حیران شده این زن از چون من هزاران گوی برد زانکه از گم گشتهٔ خود بوی برد من نبردم بوی و این حسرت مرا خون بریخت و کشت در حیرت مرا در چنین منزل که شد دل ناپدید بل که هم شد نیز منزل ناپدید ریسمان عقل را سر گم شدست خانهٔ پندار را در گم شدست هرکه او آنجا رسد سرگم کند چار حد خویش را در گم کند گر کسی اینجا رهی دریافتی سر کل در یک نفس دریافتی عطار نیشابوری