عطار نیشابوری
عذر آوردن مرغان
حکایت عاشقی که عیب چشم یار را پس از نقصان عشق دید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بود مردی شیردل خصم افکنی گشت عاشق پنج سال او بر زنی داشت بر چشم آن زن همچون نگار یک سر ناخن سپیدی آشکار زان سپیدی مرد بودش بی خبر گرچه بسیاری برافکندی نظر مرد عاشق چون بود در عشق زار کی خبر یابد ز عیب چشم یار بعد از آن کم گشت عشق آن مرا را دارویی آمد پدید آن درد را عشق آن زن در دلش نقصان گرفت کار او برخویشتن آسان گرفت پس بدید آن مرد عیب چشم یار این سپیدی گفت کی شد آشکار گفت آن ساعت که شد عشق تو کم چشم من عیب آن زمان آورد هم چون ترا در عشق نقصان شد پدید عیب در چشمم چنین زان شد پدید کرده ای از وسوسه پر شور دل هم ببین یک عیب خود ای کور دل چند جویی دیگران را عیب باز آن خود یک ره بجوی از جیب باز تا چو بر تو عیب تو آید گران نبودت پروای عیب دیگران عطار نیشابوری