عطار نیشابوری
عذر آوردن مرغان
حکایت دیوانهای که از سرما به ویرانهای پناه برد و خشتی بر سرش خورد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گفت آن دیوانهٔ تن برهنه در میاه راه می شد گرسنه بود بارانی و سرمایی شگرف تر شد آن سرگشته از باران و برف نه نهفتی بودش و نه خانه ای عاقبت می رفت تا ویرانه ای چون نهاد از راه در ویرانه گام بر سرش آمد همی خشتی ز بام سر شکستش خون روان شد همچو جوی مرد سوی آسمان برکرد روی گفت تا کی کوس سلطانی زدن زین نکوتر خشت نتوانی زدن عطار نیشابوری