عشقری
دیوان اشعار صوفی عشقری
عمری خیال بستم یار آشناییت را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عمری خیال بستم یار آشناییت را آخر به خاک بردم داغ جداییت را سر خاک راه کردم، دل پایمال نازت ای بیوفا ندانی قدر فداییت را کاکل ربوده ایمان، چشم تو جان و دل را دیگر چه آرم آخر من رونماییت را خوش آن شبی که جانا در خواب ناز باشی بر چشم خود بمالم پای حناییت را داغ شب حنایت ناسور گشته در دل زآنرو که من ندیدم ایام شاهیت را شمشاد قامتان را بسیار سیر کردم در سرو هم ندیدم جانا رساییت را ای شاه خوبرویان حاکم شدی مبارک شکر خدا که دیدم فرمانرواییت را ای رشک ماه کنعان، بودی اسیر زندان شکر که دیدم روز رهاییت را بیخانمان نمودی بیچاره عشقری را دیدم ای جفاجو خیلی کماییت را عشقری