عطار نیشابوری
بخش بیستم
(۶) حکایت جرجیس علیه السلام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سه بار آن کافر اندر آتش و خون بگردانید بر جرجیس گردون تنش شد ذرّه ذرّه چون غُباری ز خاک او برآمد لاله زاری میان این همه رنج و عذابش رسید از هاتف عزّت خطابش که هرگز دوستی ما زند لاف نخواهد خورد بی دُردی می صاف سزای دوستان اینست ما دام که گردونشان رود بر هفت اندام بدوگفتند ای جرجیس و ای پاک تراهیچ آرزوئی هست در خاک؟ مرا گفت آرزو آنست اکنون که یک بار دگر در زیرِ گردون کنندم پاره پاره در عذابی که تا آید دگر بارم خطابی که چندین رنج در جانم رقم زد که او در دوستی ما قدم زد تو قدر دوستان او ندانی که مردی غافلی در زندگانی کسی کز دوستی دم زد تو آن باش و یا نه ز دوستان دوستان باش عطار نیشابوری