عطار نیشابوری
بخش چهاردهم
(۲۰) حکایت دیوانۀ چوب سوار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یکی دیوانه چوبی بر نشسته بتگ می شد چو اسپی تنگ بسته دهانی داشت همچون گل ز خنده چو بلبل جوش در عالم فکنده یکی پرسید ازو کای مردِ درگاه چنین گرم ازچه می تازی تودر راه چنین گفت او که در میدانِ عالم هوس دارم سواری کرد یک دم که چون دستم فرو بندند ناکام نجنبد یک سر مویم بر اندام اگر هستی درین میدان تو بر کار نصیب خویشتن مردانه بردار چو از ماضی و مستقبل خبر نیست بجز عمر تو نقدی ما حضر نیست مده این نقد را بر نسیه بر باد که بر نسیه کسی ننهاد بنیاد چو یک نقطه ست از عمر تو بر کار هزاران چرخ زن بر وی چو پرگار خوشی با نقدِ این الوقت می ساز چو بیکاران به پیش و پس مشو باز اگر تو پس روی و پیش آئی بلای روزگار خویش آئی عطار نیشابوری