عطار نیشابوری
بخش چهاردهم
(۱۹) حکایت آن دزد که گرفتار شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مگر شد ناگهی دزدی گرفتار ز گرد راه بردندش سوی دار امان می خواست از عجز و نیازی که ریزد آب و بگزارد نمازی که یا رب در چنین وقتی وجائی که می بینم بهر موئی بلائی ببین تاتیغِ قهرت بر سر دار چه می آرد برویم آخر کار تو از قهرم چنین حیران گرفته من از مهر تو ترک جان گرفته چنینم من که گفتم تو چنانی کنون جان می دهم دیگر تو دانی چنین ده جان اگر جان می دهی تو وگرنه عمر تاوان می دهی تو اگر خونت زند از قهر او جوش مکن هرگز بلطف او را فراموش سبک رو چون گرانجانی زره نیست بشادی زو که غم رادستگه نیست عروسی جهان ماتم نیرزد که صد شادی او یک غم نیرزد چو خواهد کرد گردونت پیاده سواری را بکن ابرو گشاده عطار نیشابوری