عطار نیشابوری
بخش سیزدهم
(۱۸) حکایت بهلول
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یکی می رفت در بغداد بر رخش تو گفتی بود در دعوی جهان بخش پس و پیشش بسی سرهنگ می شد بمردم بر ازو ره تنگ می شد ز هر سوئی خروش طَرِّقوا بود که بردابرِدِ او از چارسو بود مگر بهلول مشتی خاک برداشت بشد وان خفیه اش پیش نظر داشت که چندین کبر از خاکی روا نیست که گر فرعون شد خواجه خدا نیست بدین ترتیب رَو تا اهلِ بازار همه بنهاده دام از بهرِ مردار چو مطلوب کسی مردار باشد کجا با سرِّ قدسش کار باشد عطار نیشابوری