حسین خوارزمی
غزل ها
شماره ١٠٣: سحرگه باد نوروزى چو از گلزار ميآيد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سحرگه باد نوروزى چو از گلزار ميآيد مرا از بهر جان بخشى نسيم يار ميآيد ببوى زلف رخسارش چو من سوى چمن آيم گل و سنبل بچشم من سنان و خار ميآيد توانم در ره جانان بآسانى سپردن جان وليکن زيستن بى دوست بس دشوار ميآيد دلم آزرده و مجروح مرهم يافتن مشکل دگر هر لحظه آزارى بر اين آزار ميآيد اگر در گوشه اى تنها حديث درددل گويم فغان و ناله و آه از در و ديوار ميآيد چو لاله داغ دل دارم که بى دلدار در گلشن چو در گل بنگرم يادم از آن رخسار ميآيد حسين ار وصل دريابى نثار دوست کن جانرا که جان بهر چنين روزى مرا در کار ميآيد حسین خوارزمی