سلطان باهو
غزل های باهو
غزل 5: الا ای یار فرزانه بیا با ما به میخانه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
الا ای یار فرزانه بیا با ما به میخانه چو مردان باش مستانه بکن با جام پیمانه گرو باید مصلی را بدست آورقدح می را مصفا کن دل و جان را مشو خود مرد فرزانه چه شد فرزانه گرگردی، به نیمی جو نمی ارزی همان دم مرد میگردی، شوی چون مرد دیوانه لباس فقرمی پوشی، شراب چون نمی نوشی چرا در مکر می کوشی ، کنی چون قصه افسانه از افسان و فسون باید که خود ها را رها آید درین راهی کجا آید، بجز مردانه مستانه چو مستان شو چه مستوری کجا جز باده مخموری بکش یک جام در پیری قدم خود نه به میخانه بیا تنها درین وادی، هوالواحد هوالهادی رسد هردم ترا شادی تو شو خود یار مردانه سخن از لا چه میگویی تو هو باهو نمی جویی چرا با غیر میپویی هوالهو گو چو مستانه چو مستان نوش این می را فدا کن ما و من خود را بجو ای یار باهو را صلا زد پیر میخانه سلطان باهو