حکیم سنایی غزنوی
قصاید و قطعات
شماره ۱۷۱: بر تخت تو اندر دین بر از عرش مجیدستی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر پای تو از خط خطا گامی بعیدستی بر تخت تو اندر دین بر از عرش مجیدستی وگر امروز طبع تو ز طراری نه طاقستی وگر غفلت ز رزاقی زر فرد آفریدستی ز عشق آن یکی سلطان طاعت شادمان بودی ز رشک آن دگر شیطان شهوت مستزیدستی تو مستی زان نیاری رفت در بازار عشاقان اگر زر بودیی بر سنگ صرافان پدیدستی همیشه این همی خوانی که دست من درین عالم گشاده تر ز دست و تیغ سلطان عمیدستی همیشه خواب این بینی که یارب کاشکی دانم سر انگشت من صندوق خلقان را کلیدستی اگر بخت و رضا در تحت رای بلحکم بودی وگر لوح و قلم در دست شاگرد یزیدستی نباشد آنکه تو خواهی و گر نه این چنین بودی همه رو سالکان خواهند گر هر روز عیدستی اگر بودی دلت مشتاق در گفتار بسم الله ترا هر دم هزاران نعرهٔ «هل من مزید» ستی وگر عاجز سنایی نیستی در دست نااهلان ز سر سامری عالم پر از پیک و بریدستی حکیم سنایی غزنوی