حکیم سنایی غزنوی
قصاید و قطعات
شماره ۱۷۰ - در مدح خواجه اسماعیل شنیزی: ما را ز نه چیزی برسانید به چیزی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
علم و عمل خواجه اسماعیل شنیزی ما را ز نه چیزی برسانید به چیزی ما کبک دری بوده گریزیده ز کبکی او کرده دل ما چو دل باز گریزی تا ما ز پی تنقیت و تقویت او در صورت رستم شده از صورت حیزی در واسطهٔ خازن و نقاش بدین شکر با جان مترنم شده نیروی تمیزی در کارگه و بارگه حکم و فنا یافت جان و دل ما از دو سماعیل غمیزی دین تازه شد از صدق سماعیل پیمبر جان زنده شد از حذق سماعیل شنیزی چونانک سنایی را زو قدر و سنا شد ای بخت بد و گوی تو با بخت همی زی ای در دل ما چو جان گرامی وی همچو خرد به نیکنامی آن دل که به خدمت تو پیوست آورد بر تو جان سلامی ماه از تو گرفت نور بخشی کبک از تو گرفت خوش خرامی با رحمت رویت از میانه برخاسته زحمت حرامی این چرخ رونده با همه چشم نادیده جمال تو تمامی این نور جمال تو ببیند اندر غلط اوفتد گرامی با تابش تو کران مبادا چون دانش یوسف لجامی حکیم سنایی غزنوی