حکیم سنایی غزنوی
قصاید و قطعات
شماره ۱۵۵ - در مدح بهرامشاه: زان که نسازد همی قبلهٔ دل سوی او
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خواجه غلط کرده است در چه؟ در ابروی او زان که نسازد همی قبلهٔ دل سوی او قبلهٔ عقلست و نقل پیچ و خم زلف او دایهٔ حورست و روح بوی خوش و خوی او شیر فلک را شدست از پی کسب شرف مسجد حاجت روا خاک سر کوی او تاز دو عید و یکی قدر چه خیزد ترا عید همی بین و قدر در شکن موی او بر سر کوی دل آی تا یابد یک دمی رحمت درمان این زحمت داروی او جادو اگر در بهشت نبود پس در رخش از چه بهشتی شدست نرگس جادوی او سایهٔ گیسوش را دار غنیمت که دل کیسه بسی دوختست در خم گیسوی او شیر فلک شد به شرط روبه بازی از آنک تا به کف آرد مگر چشم چو آهوی او قبله اگر چه بسی ست از پی احرام دل چشم سنایی نساخت قبله جز ابروی او شد ز پی دین و جاه چون سم شبدیز شاه سجده گه و قبله گاه دایرهٔ روی او سلطان بهرامشاه آنکه گه زور هست گردن گردان زدن بازی بازوی او از پی تشریف خویش در همه چین و ختا بچهٔ یک ترک نیست ناشده هندوی او حکیم سنایی غزنوی