حکیم سنایی غزنوی
قصاید و قطعات
شماره ۱۵۴ - در مدح بهرامشاه: پستهٔ دربار او لعل گهر پوش او
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خواجه سلام علیک کو لب چون نوش او پستهٔ دربار او لعل گهر پوش او کی به اشارت ز دور چشم ببیند لبش زان که نداند همی شکل لبش هوش او چشم کجا بیندش از ره صورت از آنک هست نهان جای عقل در لب خاموش او جای فرشتست و دیو چشم قوی خشم او حجلهٔ عقلست و جان گوش سخن کوش او گشت پر از ابرویم چشم جهانی از آنک خرمن مهرست و ماه قند ز شب پوش او مایه قهرست و لطف ناوک دلدوز او پایهٔ کفرست و دین جوشن و شب پوش او از سر شوخی و ناز برکشد او چشم تو گر تو ز زور و دروغ بر نکشی گوش او دی چو سناییش دید نیک بر بندگیش تا به ابد مانده گیر غاشیه بر دوش او در هوس هجر او دوزخیانند خلق شاه بهشتست و بس از بر و آغوش او سلطان بهرامشاه آنکه بود روز صید کرکس و شیر فلک پشه و خرگوش او حکیم سنایی غزنوی