حکیم سنایی غزنوی
قصاید و قطعات
شماره ۱۰۹: نخواهم نیز عاقل بود و فرناس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو خواهم کرد زرق و هزل و ریواس نخواهم نیز عاقل بود و فرناس مرا چون نیست بر کس هیچ تفضیل چه خواهم کرد زهد و فضل عباس بیاور طاس می بر دست من نه به جای چنگ بر زن طاس بر طاس قرین و جنس من خمار و مطرب بسنده ست از همه اقران و اجناس مرا باید خراباتی شناسد خطیب و قاضیم گو هیچ مشناس می است الماس و گوهر شادمانی نگردد سفته گوهر جز به الماس می و معشوق را بگزین به عالم جز این دیگر همه رزق است و ریواس چه خواهم برد از دنیا به آخر دلی پر حسرت و یک جامه کرباس چه گویید اندرین معنی که گفتم اجیبوا ما سالتم ایها الناس رفیقا جام می بر یاد من خور که زیر آسیای غم شدم آس حکیم سنایی غزنوی