حکیم سنایی غزنوی
قصاید و قطعات
شماره ۱۰۸: ملک تو ناقیاس و نامحسوس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای خداوند قایم قدوس ملک تو ناقیاس و نامحسوس قایمی خود به خود قیام تو نیست به قیامی که هست ضد جلوس ساحت سینه های مشتاقان ز آرزوی تو شد به دور و شموس در دل عارفان حضرت تو صد نهال از محبتت مغروس نور افلاک در نهاد قدم کنی از راه عاشقان مطموس هشت باغ و چهار رکن سرور جنت عدن با همه ناموس پیش آن دل بدانکه کس نخرد به یکی مشت ارزن و سه فلوس خاکپای بلال حضرت تو گشته از راه دین تاج رئوس خاک بر سر دبیر حضرت را چون نداند همی یمین غموس کردم آواره از مساکن عز حل منجوس و طالع منحوس گر چه زاغ سیاه گشتستم نگزینم مقام جز ناقوس زاغ گر بشنود کند در حال زین سخنها کرشمه چو طاووس شد مقیم سرخس و اندر وی همچو دزدی به قلعه ای محبوس ای سنایی بود که در غزنین می ندانند شاه را ز عروس حکیم سنایی غزنوی