رضیالدین آرتیمانی
غزل ها
غزل شماره ۲۶: نمیاید چو از دل بر زبان درد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نمیاید چو از دل بر زبان درد ز دل بیرون کنم خود گو چسان درد نهم از درد تو تا میتوان داغ کشم از داغ تو تا میتوان درد اگر این است راحتها، همان رنج اگر این است آسایش همان درد به دردسر نمیارزد جهان هیچ سر ما خود ندارد هیچ از آن درد ز دردم استخوان فرسود اکنون کند مغزم بجای استخوان درد به بخت ما بروید از زمین داغ به وقت ما ببارد ز آسمٰان درد مسیحا گو مدم بر ما که ندهیم به عمر جاودانی یک زمان درد چه خواهد شد که گوید کشتهٔ ماست غمت را اینقدر آمد زبان درد رضی سان کار بی دردان بسازم گر از مرگم دهد این بار امان درد رضیالدین آرتیمانی