حکیم سنایی غزنوی
قصاید و قطعات
شماره ۸۸: گمان او یقین گردد یقین او گمان گردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کسی کز کار قلاشی برو بعضی عیان گردد گمان او یقین گردد یقین او گمان گردد نشانی باشد آنکس را در آن دیده که هر ساعت نشان بی نشانی را نشان او نشان گردد به گاه دیدن از دیدن به گاه گفتن از گفتن چو کوران بی بصر گردد چو گنگان بی زبان گردد نهان گردد ز هر وضعی که بود آمد چه بود او را پس آنگه از نهان گشتن بر او وضعی عیان گردد چنان گردد حقیقت او که وصف خلق نپذیرد به پشت خاک هامون همچو پروین آسمان گردد اگر معروف و مشکورست در راه دل و دیده ز معروفی و مشکوری به مهجوری نهان گردد اگر پابست سر گردد و گر دیده بصر گردد سنایی وار در میدان همه ذاتش زبان گردد حکیم سنایی غزنوی