حکیم سنایی غزنوی
قصاید و قطعات
شماره ۳۱: گر بمانم زنده دیگر با غرورم کار نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زین پسم با دیو مردم پیکر و پیکار نیست گر بمانم زنده دیگر با غرورم کار نیست یافتم در بی قراری مرکزی کز راه دین جز نشاط عقل و جانش مرکز پرگار نیست یافتم بازاری اندر عالم فارغ دلان کاندران بازار خوی خواجه را بازار نیست در سرای ضرب او الا به نام شاه عقل بر جمال چهرهٔ آزادگان دینار نیست بر گل حکمت شنوده باده گلگون حکم گاه اسراف خماری بر گلی کش خار نیست زیر این موکب گذر کن بر جهان کز روی حکم جز به شمشیر نبوت کس برو سالار نیست واندر آن موکب سوارانند کاندر رزمشان رستم و اسفندیار و زال را مقدار نیست حکیم سنایی غزنوی