حکیم سنایی غزنوی
قصاید
قصیده شماره ۳۸: ثابت من قصد خرابات کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ثابت من قصد خرابات کرد نفی مرا شاهد اثبات کرد با قدح و بلبله تسبیح کرد با دف و طنبور مناجات کرد آن خدمات من دل سوخته مستی او دوش مکافات کرد نغمهٔ او هست مرا نیست کرد بیدق او شاه مرا مات کرد تا که به من داد و گفت:«خذ» اغلب انفاس مرا هات کرد آنکه همی دعوی بر هر کسی روز و شب از راه کرامات کرد حال سنایی دل اهل خرد خاک گمان بر سر طامات کرد با دل و با دیدهٔ چرخ فلک دال دل خویش مباهات کرد دیدهٔ بردوخته چون برگشاد راز دل خویش مقامات کرد بحر محیط او به یکی دم بخورد پس بشد و قصد سماوات کرد دست به هم بر زد و ناگه به شوق زان همه شب دوش لباسات کرد بست در صومعه و خویش را چاکر و شاگرد خرابات کرد کشف که داند که کند آنکه او فضل برو سید سادات کرد ماند سنایی را در دل هوس صومعه پر هزل و خرافات کرد حکیم سنایی غزنوی