حکیم سنایی غزنوی
غزلیات
غزل شماره ۴۱۳: در ره روش عشق چه میری چه اسیری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در ره روش عشق چه میری چه اسیری در مذهب عاشق چه جوانی و چه پیری آنجا که گذر کرد بناگه سپه عشق رخها همه زردست و جگرها همه قیری آزاد کن از تیرگی خویش و غم عشق تا بندهٔ خال تو بود نور اثیری عالم همه بی رنج حقیری ز غم عشق ای بی خبر از رنج حقیری چه حقیری میری چه کند مرد که روزی به همه عمر سودای بتی به که همه عمر امیری آن سینه که بردی بدل دل غم عشقت بی غم بود از نعمت گوینده و قیری این نیمه که عشقست از آن سو همه شادیست اینجا که تویی تست همه رنج و زحیری سودای زبان گر چه نشاطیست به ظاهر خود سود دگر دارد سودای ضمیری راه و صفت عشق ز اغیار یگانه ست نیکو نبود در ره او جفت پذیری خواهی که شوی محرم غین غم معشوق بیوفای فقیهی شو و بی قاف فقیری تا در چمن صورت خویشی به تماشا یک میوه ز شاخ چمن دوست نگیری از پوست برون آی همه دوست شو ایرا کانگاه همه دوست شوی هیچ نمیری حکیم سنایی غزنوی