حکیم سنایی غزنوی
غزلیات
غزل شماره ۳۸۹: از ماه رخی نوش لبی شوخ بلایی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از ماه رخی نوش لبی شوخ بلایی هر روز همی بینم رنجی و عنایی شکرست مر آنرا که نباشد سر و کارش با پاک بری عشوه دهی شوخ دغایی گویی که ندارد به جهان پیشهٔ دیگر جز آنکه کند با من بیچاره جفایی تا چند کند جور و جفا با من عاشق ناکرده به جای من یکروز وفایی تا چند کشم جورش من بنده به دعوی یعنی که همی آیم من نیز ز جایی دانم که خلل ناید در حشمت او را گر عاشق او باشد بیچاره گدایی گر جامه کنم پاره و گر بذل کنم دل گوید که مرا هست درین هر دو ریایی خورشید رخست او و سنایی را زان چه چون نیست نصیب او هر روز ضیایی حکیم سنایی غزنوی