عبید زاکانی
عشاق نامه
بخش ۲۲ - رسیدن قاصد و بشارت و عنایت معشوق
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در این اندیشه شب را روز کردم فراوان نالهٔ دلسوز کردم چو از حد افق هنگام شبگیر علم بفراشت خورشید جهانگیر ز مشرق بر شفق زر می فشاندند به صنعت لعل در زر می نشاندند چراغ طالع شب تیره می شد سپاه روز بر شب چیره می شد در آن ساعت سخن نوعی دگر شد دعای صبحگاهم کارگر شد ز ناگه پیک دولت می دوانید به من پیغام دلبر می رسانید که دل خوش دار اینک یارت آمد دگر آبی بروی کارت آمد اگر چه مدتی رنجی کشیدی برآخر دست در گنجی کشیدی غمی خوردی و غمخواری گرفتی دلی دادی و دلداری گرفتی ز همت دانه ای در دام کردی بدین افسون پری را رام کردی نشست آن مشفق دیرینه پیشم دوای درد و مرهم ساز ریشم بمن پیغام دلبر باز میگفت حکایت های غم پرداز میگفت زبان چون در پیام یار بگشود دلم خرم شد و جانم بیاسود قدح از دست در بستان فکندم کلاه از عیش بر ایوان فکندم رمیده بخت من سامان پذیرفت کهن بیماریم درمان پذیرفت گل عیشم به باغ عمر بشکفت نگارم میرسید و بخت میگفت: عبید زاکانی