حکیم سنایی غزنوی
غزلیات
غزل شماره ۳۳۴: ای نموده عاشقی بر زلف و چاک پیرهن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای نموده عاشقی بر زلف و چاک پیرهن عاشقی آری ولیکن بر مراد خویشتن تا ترا در دل چو قارون گنجها باشد ز آز چند گویی از اویس و چند گویی از قرن در دیار تو نتابد ز آسمان هرگز سهیل گر همی باید سهیلت قصد کن سوی یمن از مراد خویش برخیز ار مریدی عشق را در یمن ساکن نگردی تا که باشی در ختن آز را گشتن دگر آن آرزو دیدن دگر هر دو با هم کرد نتوان یا وثن شو یا شمن بی جمال یوسف و بی سوز یعقوب از گزاف توتیایی ناید از هر باد و از هر پیرهن باده با فرعون خوری از جام عشق موسوی با علی در بیعت آیی زهر پاشی بر حسن پای این میدان نداری جامهٔ مردان مپوش برگ بی برگی نداری لاف درویشی مزن حکیم سنایی غزنوی