حکیم سنایی غزنوی
غزلیات
غزل شماره ۳۲۴: غلاما خیز و ساقی را خبر کن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غلاما خیز و ساقی را خبر کن که جیش شب گذشت و باده در کن چو مستان خفته انداز بادهٔ شام صبوحی لعلشان صبح و سحر کن به باغ صبح در هنگام نوروز صبایی کرد و بر گلبن نظر کن جهان فردوس وش کن از نسیمی ز بوی گل به باغ اندر اثر کن ز بهر آبروی عاشقان را خرد را در جهان عشق خر کن صفا را خاوری سازش ز رفعت نشانرا در کسوفش باختر کن برآی از خاور طاعات عارف پس اندر اختر همت نظر کن چو گردون زینت از زنجیر زر ساز چو جوزا همت از تیغ کمر کن از آن آغاز آغاز دگر گیر وز آن انجام انجام دگر کن چو عشقش بلبلست از باغ جانت روان و عقل را شاخ شجر کن اگر خواهی که بر آتش نسوزی چو ابراهیم قربان از پسر کن ورت باید که سنگ کعبه سازی چو اسماعیل فرمان پدر کن برآمد سایه از دیوار عمرت سبک چون آفتاب آهنگ در کن برو تا درگه دیر و خرابات حریفی گرد و با مستان خطر کن چو بند و دام دیدی زود آنگه دف و دفتر بگیر از می حذر کن اگر اعقاب حسنت ره بگیرد سبک دفتر سلاح و دف سپر کن وگر خواهی که پران گردی از روی ز جان همچون سنایی شاهپر کن حکیم سنایی غزنوی