حکیم سنایی غزنوی
غزلیات
غزل شماره ۲۹۵: ای وصل تو دستگیر مهجوران
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای وصل تو دستگیر مهجوران هجر تو فزود عبرت دوران هنگام صبوح و تو چنین غافل حقا که نه ای بتا ز معذوران گر فوت شود همی نماز از تو بندیش به دل بسوز رنجوران برخیز و بیار آنچه زو گردد چون توبهٔ من خمار مخموران فریاد ز دست آن گران جانان بی عافیه زاهدان و بی نوران از طلعتها چو روی عفریتان از سبلتها چو نیش زنبوران گویند بکوش تا به مستوری در شهر شوی چو ما ز مشهوران نزدیکی ما طلب کن ای مسکین تا روز قضا نباشی از دوران لا والله اگر من این کنم هرگز بیزارم از جزای ماجوران معلوم شما نیست ز نادانی ای زمرهٔ زاهدان مغروران آنجا که مصیر ما بود فردا بی رنج دهند مزد مزدوران حکیم سنایی غزنوی