حکیم سنایی غزنوی
غزلیات
غزل شماره ۲۹۲: مرا عشقت بنامیزد بدانسان پرورید ای جان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا عشقت بنامیزد بدانسان پرورید ای جان که با یاد تو در دوزخ توانم آرمید ای جان نترسم زاتشین مفرش که با عشق تو ای مهوش مرا صد بار دید آتش که روی اندر کشید ای جان ز عشقت شکر دارم من که لاغر کردم از وی تن که دی زان لاغری دشمن مرا با تو ندید ای جان نبردی دل ز کس هرگز که خود دلهای ما از تو چو بویی یافت از عشقت ز شادی بر پرید ای جان چو خوابست آتش هجرت که هر دیده کشید ای بت چو آبست آتش عشقت که هر تن را رسید ای جان دلم در چاکری عشقت کمر بستست تو گویی که ایزد جز پی عشقت مرا خود نافرید ای جان ازین یک نوع دلشادم که با عشق تو همزادم که تا این دیده بگشادم دلم عشقت گزید ای جان چو با عشق بتان زاید سنایی کی چنین گوید مرا ناگاه عشق تو بر آتش خوابنید ای جان حکیم سنایی غزنوی