حکیم سنایی غزنوی
غزلیات
غزل شماره ۲۱۸: در زلف تو دادند نگارا خبر دل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در زلف تو دادند نگارا خبر دل معذورم اگر آمده ام بر اثر دل یا دل بر من باز فرست ای بت مه رو یا راه مرا باز نما تو به بر دل نی نی که اگر نیست ترا هیچ سر ما ما بی تو نداریم دل خویش و سر دل چندین سر اندیشه و تیمار که دارد تا گه جگر یار خورد گه جگر دل بی عشق تو دل را خطری نیست بر ما هر چند که صعب ست نگارا خطر دل تا دل کم عشق تو در بست به شادی بستیم به جان بر غم عشقت کمر دل چاک زد جان پدر دست صبا دامن گل خیز تا هر دو خرامیم به پیرامن گل تیره شد ابر چو زلفین تو بر چهرهٔ رخ تا بیاراست چو روی تو رخ روشن گل همه شب فاخته تا روز همی گرید زار ز غم گل چو من از عشق تو ای خرمن گل زان که گل بندهٔ آن روی خوش خرم تست در هوای رخ تو دست من و دامن گل گل برون کرد سر از شاخ به دل بردن خلق تا بسی جلوه گری کرد هوا بر تن گل تا گل عارض تو دید فرو ریخت ز شرم با گل عارض تو راست نیاید فن گل حکیم سنایی غزنوی