حکیم سنایی غزنوی
غزلیات
غزل شماره ۱۸۵: چون تو نمودی جمال عشق بتان شد هوس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون تو نمودی جمال عشق بتان شد هوس رو که ازین دلبران کار تو داری و بس با رخ تو کیست عقل جز که یکی بلفضول با لب تو کیست جان جز که یکی بلهوس کفر معطل نمود زلفت و دین حکیم نان موذن ببرد رویت و آب عسس با رخ و با زلف تو در سر بازار عشق فتنه به میدان درست عافیت اندر حرس روی تو از دل ببرد منزلت و قدر ناز موی تو از جان ببرد توش و توان و هوس جزع تو بر هم گسست بر همه مردان زره لعل تو در هم شکست بر همه مرغان قفس در بر تو با سماع بی خطران چون نجیب بر در تو با خروش بی خبران چون جرس دایهٔ تو حسن نست میبردت چپ و راست سایهٔ تو عشق ماست میدودت پیش و پس هستی دریای حسن از پی او همچنان نعل پی تست در تاج سر تست خس کرد مرا همچو صبح روی چو خورشید تو تا همه بی جان زنم در ره عشقت نفس تا به هم آورد سر آن خط چون مورچه بر همه چیزی نشست عشق تو همچون مگس جان همه عاشقان بر لب تو تعبیه ست ای همه با تو همه بی لب تو هیچکس انس سنایی بسست خاک سر کوی تو نور رخ مصطفا بس بود انس انس حکیم سنایی غزنوی