حکیم سنایی غزنوی
غزلیات
غزل شماره ۱۶۶: غریبیم چون حسنت ای خوش پسر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غریبیم چون حسنت ای خوش پسر یکی از سر لطف بر ما نگر سفر داد ما را چو تو تحفه ای زهی ما بر تو غلام سفر نظرمان مباد از خدای ار به تو جز از روی پاکیست ما را نظر دل تنگ ما معدن عشق تست که هم خردی و هم عزیزی چو زر هنوز از نهالت نرسته ست گل هنوز از درختت نپختست بر ببندد به عشق تو حورا میان گشاید ز رشگ تو جوزا کمر نباشد کم از ناف آهو به بوی کرا عشق زلف تو سوزد جگر نگارا ز دشنام چون شکرت که دارد ز گلبرگ سوری گذر عجب نیست گر ما قوی دل شدیم که این خاصیت هست در نیشکر بینداز چندان که خواهی تو تیر که ما ساختیم از دل و جان سپر تو بر ما به نادانی و کودکی چو متواریان کرده ای رهگذر بدین اتفاقی که ما را فتاد مکن راز ما پیش یاران سمر مدر پردهٔ ما که در عشق تو شدست این سنایی ز پرده به در که از روی نسبت نیاید نکو پدر پرده دار و پسر پرده در دل و جان و عقل سناییت را ربودی بدان غمزهٔ دل شکر حکیم سنایی غزنوی