حکیم سنایی غزنوی
غزلیات
غزل شماره ۱۲۷: گر سال عمر من به سر آید روا بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر سال عمر من به سر آید روا بود اندی که سال عیش همیشه به جا بود پایان عاشقی نه پدیدست تا ابد پس سال و ماه و وقت در او از کجا بود ای وای و حسرتا که اگر عشق یک نفس در سال و ماه عمر ز جانم جدا بود ای آمده به طمع وصال نگار خویش نشنیده ای که عشق برای بلا بود پروانهٔ ضعیف کند جان فدای شمع تا پیش شمع یک نظرش را سنا بود دیدار وی همان بود و سوختن همان گویی فنای وی همه اندر بقا بود آن را که زندگیش به عشق ست مرگ نیست هرگز گمان مبر که مر او را فنا بود حکیم سنایی غزنوی