حافظ شیرازی
غزل های خواجه حافظ شیرازی
غزل شمارهٔ ۴۵۵: عمر بگذشت به بیحاصلی و بوالهوسی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عمر بگذشت به بی حاصلی و بوالهوسی ای پسر جام می ام ده که به پیری برسی چه شکرهاست در این شهر که قانع شده اند شاهبازان طریقت به مقام مگسی دوش در خیل غلامان درش می رفتم گفت ای عاشق بیچاره تو باری چه کسی با دل خون شده چون نافه خوشش باید بود هر که مشهور جهان گشت به مشکین نفسی لمع البرق من الطور و آنست به فلعلی لک آت بشهاب قبس کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش وه که بس بی خبر از غلغل چندین جرسی بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی تا چو مجمر نفسی دامن جانان گیرم جان نهادیم بر آتش ز پی خوش نفسی چند پوید به هوای تو ز هر سو حافظ یسر الله طریقا بک یا ملتمسی حافظ شیرازی