حکیم سنایی غزنوی
مسمطات
شماره ۲ - از من جدا شد ناگهان بر من جهان شد چون قفس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
المستغات ای ساربان چون کار من آمد به جان تعجیل کم کن یک زمان در رفتن آن دلستان ***** نور دل و شمع بیان ماه کش و سرو روان از من جدا شد ناگهان بر من جهان شد چون قفس ***** ای چون فلک با من به کین بی مهر و رحم و شرم و دین آزار من کمتر گزین آخر مکن با من چنین ***** عالم به عیش اندر ببین تا مر ترا گردد یقین کاندر همه روی زمین مسکین تر از من نیست کس ***** آرام جان من مبر عیشم مکن زیر و زبر در زاری کارم نگر چون داری از حالم خبر ***** رحمی بکن زان پیشتر کاید جهان بر من به سر بگذار تا در رهگذر با تو برآرم یک نفس ***** دایم ز حسن آن صنم چون چشم او بختم دژم چون زلف او پشتم به خم دل پر ز تف رخ پر ز نم ***** اندوه بیش آرام کم پالوده صبر افزوده غم از دست این چندین ستم یارب مرا فریاد رس ***** چون بست محمل بر هیون از شهر شد ناگه برون من پیش او از حد برون خونابه راندم از جفون ***** کردم همه ره لاله گون گفتم که آن دلبر کنون چون بسته بیند ره ز خون باشد که گردد باز پس ***** هر روز برخیزم همی در خلق بگریزم همی با هجر بستیزم همی شوری برانگیزم همی ***** رنگی برآمیزم همی می در قدح ریزم همی در باده آویزم همی کاندهگسارم باده بس حکیم سنایی غزنوی