حکیم سنایی غزنوی
الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان
حکایت اندر کار نادانی و بیسیاستی پادشاه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به نقیبی بگفت روزی امین که بران صد پیاده در صف کین او حدیث امین به جای بماند بشد و صد سوار در صف راند چون چنان دید گرم گشت امین پس بدو گفت کای چنین و چنین نه درین ساعت ای بدِ بدکار منت گفتم پیاده بر نه سوار چون نقیب این سخن ازو بشنید نیک دانست پاک را ز پلید گفت بر من ترش مکن بینی که هم اکنون به چشم خود بینی کز بدی خویت و ز مردی خویش هم پیاده شوند و هم درویش عزم و حزم شهان سوی کِه و مه آهنین پای و آتشین سر به بدگهر رای و یار کی دارد دوزخ آب خدای کی دارد زر ز آهن عزیزتر زان شد کاهن از بیم شاه لرزان شد رای بد ملک و دین روشن را همچو یار بدست مر تن را حکیم سنایی غزنوی