حکیم سنایی غزنوی
الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر
اندر مذمّت دنیا و برحذر بودن از آن فرماید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در جهانی چه بایدت بودن که به پنگان توانش پیمودن چیست دنیا سرای آفت و شر چون کلیدان زاولی به دو در هست چون مار گرزه دولت دهر نرم و رنگین و از درون پر زهر طفل چون زهر مار کم داند نقش او را تتی تتی خواند همه اندرز من به تو این است که تو طفلی و خانه رنگین است در غرورش توانگر و درویش شاد همچون خیال گنج اندیش تو که در بند او گرفتاری می کش از بهر او چنین خواری تو به امیّد فخر و روزبهی از همه ناکسان دهر کِهی نیست با وی وفا و معنی یار دیده و آزموده ای بسیار جهل خس را پیامبری ندهد آز کس را توانگری ندهد آز چون آتشست و تن چو حطب ز آتش و نی موافقت مطلب آز چون آتش است تن هیزم آب و آتش به هم چه آمیزم آز بسیار خوار و مستحلست پادشا صورت و گدای دلست چون سرابیست آز تشنه فریب همچو سیلیست آز رخ بنشیب خوردنش را چو کرد تشنه بسیچ چون بدو در رسد نباشد هیچ هست چون معدهٔ معاویه آز که به خاک از تو دست دارد باز آتشی را که دیو جنباند ایزدش جز به خاک ننشاند حکیم سنایی غزنوی