حکیم سنایی غزنوی
الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله
در حرص و شهوت و خشم گوید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر سه نوع از ستور و دیو و ددست سر و گردن یکی دو پا و دو دست سگ و اسبست با تو در مسکن آن گزنده ست و این دگر توسن آن مروّض کن این مُعلّم کن پس درآی و حدیث آدم کن عمر دادی به مکر و شهوت و زور چه تو مردم چه دیو و دد چه ستور با همه حسرت و فغان و غریو پای عقلت ببسته اند سه دیو با سه دیو ار ز آدمی یک دم تو همان کن که دیو با آدم آنکه بی رنگ زد ترا نیرنگ در تو بنهاد حرص و شهوت و جنگ داعی خیر و شر درون تواند هر دو در نیک و بد زبون تواند در ره خُلق خوب و سیرت زشت هفت دوزخ تویی و هشت بهشت همه مقصود آفرینش کون تویی ای غافل از معونت و عون وز درون تو هست از پی دین صدهزار آسمان فزون و زمین جز بهی جانت را بها ندهد جز بدی تنت را ندا ندهد خشم و شهوت به هرکجا خردست سبب نفع نیک و دفع بدست شهوت اسبست و خشم سگ در تن معتدل دار هر دو را در فن مه بیفزای هردو را مه بکاه دار بر حدِّ اعتدال نگاه زانکه داند کسی که رایض خوست کانچه در سگ نکو در اسب نکوست از پی نفع و دفع و قوّت و جاه با تو شخم است و آرزو همراه آنکه را خشم و آرزو نبود در کیاست چنان نکو نبود نرود جز که ابله و بدخوی در سفر بی سلاح و بی نیروی آدمی شد به میز عقل عزیز نبود پای میز را تمییز عقل و جان تو کدخدای تواند چار طبع تو چارپای تواند کدخدا را چو نیست یک مرکوب گرچه رادست باشد او معیوب چارپا را اگر نکو داری عقبات مهیب بگذاری ور نداری نکو، فتاده شوی زود زود از دو خر پیاده شوی پس تو مانند کدخدای مخسب خیره بر پشت چارپای مخسب چون تو با آفتاب و مه خویشی سایه بر تو چرا کند پیشی ور ترا هست ماه یاری ده توزی از ماه دور داری به حکیم سنایی غزنوی