حافظ شیرازی
غزل های خواجه حافظ شیرازی
غزل شمارهٔ ۳۶۱: آن که پامال جفا کرد چو خاک راهم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن که پامال جفا کرد چو خاک راهم خاک می بوسم و عذر قدمش می خواهم من نه آنم که ز جور تو بنالم حاشا بنده معتقد و چاکر دولتخواهم بسته ام در خم گیسوی تو امید دراز آن مبادا که کند دست طلب کوتاهم ذره خاکم و در کوی توام جای خوش است ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم پیر میخانه سحر جام جهان بینم داد و اندر آن آینه از حسن تو کرد آگاهم صوفی صومعه عالم قدسم لیکن حالیا دیر مغان است حوالتگاهم با من راه نشین خیز و سوی میکده آی تا در آن حلقه ببینی که چه صاحب جاهم مست بگذشتی و از حافظت اندیشه نبود آه اگر دامن حسن تو بگیرد آهم خوشم آمد که سحر خسرو خاور می گفت با همه پادشهی بنده تورانشاهم حافظ شیرازی