مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۳۱۶۷: از مه من مست دو صد مشتری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از مه من مست دو صد مشتری غمزه او سحر دو صد سامری هر نفسی شعله زند دین از او سوز نهد در جگر کافری آتش دل بر شده تا آسمان وز تف او گشته افق احمری دوش جمال تو همی شد شتاب در کف او مشعله آذری گفتم هین قصد کی داری بگو شیر خدا حمله کجا می بری ای تو سلیمان به سپاه و لوا خاتم تو افسر دیو و پری جان و روان سخت روان می روی سوی من کشته دمی ننگری نعره مستان میت نشنوی هیچ کسی را به کسی نشمری تیز همی کرد خیالش نظر محو شدم در تف آن ناظری نیست شدم نیست از آن شور نیست رفت ز من مهتری و کهتری مفخر تبریز شهم شمس دین شرح دهد حال من ار منکری مولانا بلخی