مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۳۰۷۷: ایا مربی جان از صداع جان چونی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ایا مربی جان از صداع جان چونی ایا ببرده دل از جمله دلبران چونی ز زحمت شب ما و ز ناله های صبوح که می رسد به تو ای ماه مهربان چونی ایا کسی که نخفت و نخفت چشم خوشت ز لکلک جرس و بانگ پاسبان چونی ایا غریب فلک تو بر این زمین حیفی ایا جهان ملاحت در این جهان چونی ز آفتاب کی پرسد که چون همی گردی به گلستان که بگوید که گلستان چونی ز روی زرد بپرسند درد دل چونست ولی کسی بنپرسد که ارغوان چونی چو روی زشت به آیینه گفت چونی تو بگفت من چو چراغم تو قلتبان چونی جواب گفت که من بازگونه می پرسم مثال کشت که گوید به آسمان چونی دهان گشادم یعنی ببین که لب خشکم که تا شراب تو گوید که ای دهان چونی ز گفت چون تو جویی روان شود در حال میان جان و روانم که ای روان چونی بگو تو باقی این را که از خمار لبت سرم گران شد پرسش که سرگران چونی مولانا بلخی